۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه
۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه
فرق ما با عربها
حدود 6 ماه پيش جواني در تونس خودسوزي كرد و آتشي كه او افروخت به جان ديكتاتورهاي عرب افتاد، كشورهاي عربي يكي پس از ديگري به پا خاستند و بهار عربي رقم خورد...
سالهاست كه در ايران، مردم، مظلومانه كشته ميشوند يا بهترين سالهاي عمرشان در زندانها تباه ميشود، تا كنون دهها نفرانتحار كردهاند و همين ديروز يك نفر در ميدان انقلاب خودسوزي كرد، امّا هيچ خبري نشد و هيچ خبري نميشود! چرا چنين است؟
چرا آتشي كه از جسم محمد بوعزيزي برخاست ديكتاتورهاي عرب را به آتش كشيد و جهان عرب را زنده كرد اما آتشهايي كه در كشور ما برانگيخته ميشود هروز ما را سردتر و سردتر ميكند؟...
كشورهاي عربي در خواب بودند و اقدام جوان تونسي آنان را بيدار كرد، اما مردم ما خواب نيستند، بلكه خود را به خواب زدهاند و بيدار كردن كسي كه خود را به خواب زده ممكن نيست.
«اين شب است آري شبي بس هولناك، ليك پشت تپه هم روزي نبود...».
۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه
با اسلحهها وداع كنيد!
به دنبال حوادث اخير و درگيريهاي پژاك و سپاه، يكي از دوستان كُرد بنده مطلب زير را نوشته و برايم ارسال كرده و از من خواسته است آن را در وبلاگ درج كنم، من هم نوشته او را بدون تصرف در اينجا نقل ميكنم:
با اسلحهها وداع كنيد!
"ايل بيگي جاف" عارف و شاعر كرد كه چند قرن پيش وقايع آينده ايران را به گونهاي دقيق و شگفت انگيز پيشگويي كرده است، آنگاه كه از جنگ ايران عراق و كشته شدن مردم در اين جنگ سخن ميگويد، نميتواند اندوه خود را از اين وقايع(كه قرنها بعد از او به وقوع ميپيوندد، پنهان كند) بنا بر اين مينويسد: « عيل بةيگي دي دلتهنگ ئهبي» يعني: ايل بيگي از ديدن اين كشتارها اندوهگين است و دلش گرفته... من نيز هرگاه خبر كشته شدن انسانها را ميشنوم، اندوهگين ميشوم و طبيعي است كه هرگاه پاي هموطنانم به ميان آيد، اندوه من بيشتر ميشود.چند سالي است كه حزبي به نام پژاك پديد آمده و مدعي است كه ميخواهد با مبارزۀ مسلحانه و چريكي حقوق پايمال شدۀ كردها را باز ستاند، اين حزب داراي افكار و تمايلات كمونيستي و از شاخههاي حزب پ.ك.ك تركيه است. پژاك زماني فعاليتهاي خود را آغاز كرد كه احزاب سياسي و باسابقۀ كردستان ايران سالها پيش از آن بيحاصل بودن جنگهاي مسلحانه را دريافته بودند و در جستجوي راه تازهاي براي ادامه مبارزه و در انديشۀ تغيير روش و وداع با اسلحه به سر ميبردند...ظهور اين حزب پيش و بيش از آنكه براي كردستان سودي داشته باشد، براي جمهوري اسلامي سودمند واقع شد، زيرا زمينۀ از سرگيري سركوب كردها و پايمال كردن حقوق آنها را بار ديگر براي اين رژيم فراهم ساخت؛ به او مجال مظلوم نمايي داد و برايش فرصتي فراهم كرد تا گاه و ببگاه در كردستان عراق به دخالت و جولان بپردازد و هر از چندي جوانان شايستۀ كرد را به بهانۀ انتساب به اين حزب به دار بباويزد.من مايل نيستم دربارۀ اين حزب قضاوت كنم، امّا ميخواهم گوشهاي از واقعيّتها را بازگويم و نيز پرسشهايي را كه مدّتهاست در ذهن بسياري از كُردها پديد آمده، مطرح سازم.پيش از هرچيز متذكّر ميشوم كه من يك كرد هستم و هيچ گاه جنايات وحشيانۀ رژيم حاكم بر ايران را عليه كردها فراموش نخواهم كرد و همواره خواهم كوشيد در حد توان خويش با اين رژيم مبارزه كنم.نخستين پرسشي كه ميخواهم از رؤساي پژاك بپرسم اين است: شما براي كُردستان چه كردهايد؟ شما چندين سال است كه فعّاليت خود را آغازكردهايد، در طول اين سالها هربار كه فرصتي برايتان پيش آمده به پادگاني مرزي يا گروهي سرباز و پاسدار بخت برگشته حمله كرده و چند نفر را كشته و با يا بدون تلفات از معركه گريختهايد... هيچ انديشيدهايد كه اين كارها چه سودي داشته؟ آيا ميدانيد بلافاصله پس از اين حملهها فشارهاي حكومت بر مردم بيدفاع كردستان افزوده شده؟ و هربار به بهانۀ تعقيب و مقابله با شما گروهي بيگناه به دام افتاده يا كشته شدهاند؟ـ هدف از حملهها چيست؟ آيا هيچگاه نتايج اين حملهها را بررسي كردهايد؟ آيا به گرفتاريهاي اهالي مناطقي كه در آنجا به انجام عمليات ميپردازيد، فكر كردهايد؟ آيا توانستهايد از بمباران مناطق مرزي كردستان عراق ـ كه بلافاصله پس از اين حملهها صورت ميگيرد ـ جلوگيري كنيد؟ بگذاريد دربارۀ يكي از حملههاي شما كه در نزديكي شهر ما صورت گرفت سخن بگويم، در اين حمله بيش از 6 نفر كشته شدند كه بيشتر آنها سرباز بودند ـ و حتّی دو تن از اين سربازها كُرد(البته براي من كّرد و غير كرد تفاوتي ندارد) . ميگفتند يكي از سربازهاي فارس كه در اين حمله كشته شده ، كمتر از يك ماه به پايان سربازيش باقي مانده، من اندوه مردان شهر را از كشته شدن مظلومانۀ اين جوان ديدم و اشكهاي مادران را... وهنوز هم نميدانم شما چگونه به تخم كينهاي كه از كردها در دل خانوادههاي قربانيان ميكاريد، نميانديشيد، و چگونه هنوز نميدانيد كه آزادي با آدم كشي و ترور به دست نميآيد؟هيچ ميدانيد كه بعد از يكي از حمله هاي شما چند طرح اقتصادي بزرگ ـ كه پس از تلاش بسيار براي يكي از شهرهاي كردستان به تصويب رسيده بود ـ به يهانۀ اينكه منطقه امنيت ندارد، لغو شد؟ به اين خسارات فكر كردهايد؟؟ـ آيا به سرنوشت خانوادههايي كه فرزندان آنها را ميفريبيد و با خود به كوهها ميبريد و مجبورشان ميكنيد بيهدف اسلحه به دست بگيرند و به كشتن ديگران بپردازند و خود نيز قرباني شوند؛ فكر كردهايد؟ دربارۀ انتقامجوييهاي رژيم از خانوادههاي اين جوانان چيزي شنيدهايد؟ آيا ميدانيد برخي از اينها تنها نان آوران خانههاي خود هستند و شما خانوادههاي آنها را ـ كه از سويي تحت ستم رژيم هستند ـ از سوي ديگر تحت ظلم و قشار ميگذاريد؟؟بسياري از اينها جوان و نوجوان هستند، شما حتّي از نوجوانان كم سن و سال هم نميگذريد، سن چريكهاي شما كه قرباني ناداني شماهايند غالبا كمتر از 25 و حتّی 22 سال است. شما چگونه به خود اجازه ميدهيد كه پيش از باليدن جوانان و پيش از آنكه فرصت انديشيدن و انتخاب راه پيدا كنند، آنها را اغفال كنيد و به كشتن دهيد؟؟چگونه است كه شما پس از سالها آزمون و خطاي ديگر احزاب و در زماني كه آنها به ضرورت مبارزۀ مدني و پرهيز از خشونت پي بردهاند، بدون توجه به تجربۀ مردم كردستان و احزاب ديگر به ميدان آمدهايد و گمان ميكنيد با افكار پوسيدۀ كمونيستي و با جنگهاي بيهدف و چريكي و با فريب دادن جوانان و بت سازي از رؤساي حزب، ميتوانيد به رهبري كردها بپردازيد و مدعي آزادياختن كردستان شدهايد؟آيا هيچ گاه دربارۀ پايگاه و جايگاه خود در ميان كردها تحقيق كردهايد؟ گمان ميكنيد اعمال شما وعكسالعملهاي مشكوك جمهوري اسلامي از ديد كردها پنهان مانده است؟ آيا ميدانيد كه بعضي از عملياتهاي شما براي رژيم ايران آنقدر خوشايند بوده كه گاهي حتّي از تعقيب چريكهايتان خودداري كرده و گاهي با تغافل و عمداً راه آنها را به داخل شهرها گشوده است؟ميدانيد چرا چنين ميكند؟؟ آبا زمان آن فرا نرسيده كه به اين مسائل فكر كنيد؟ـ هيچ ميدانيد برخي از كساني كه شما آنها را به عنوان پاسدار ميكشيد جوانان بيچارهاي هستند كه در چند سال اخير از فرط فقر و براي فرار از فشار فزايندۀ بيكاري و عليرغم ميل باطني، ناگزير به استخدام سپاه درآمدهاند و مجبور شدهاند در مقابل مبلغي ناچيز جان خود را به خطر بيندازند؟ به راستي كشتن اين مظلومان بخت برگشته، چه سودي دارد؟ و خامنهاي ورژيم او از قتل آنان چه زياني ميبيند؟؟ براي جنايتكاران گردن كلفت سپاه چه اهميتي دارد؟ گمان ميكنيد جان ايرانيان براي اين جانيان ارزشي دارد تا از جان ستاني شما متأثر شوند؟آيا نميدانيد رژيم جنايتكار ايران سالهاست با بحران سازي زنده مانده و شما ـ خواه ناخواه ـ در اين راه او را ياري ميكنيد؟؟بيش از اين براي اين رژيم جنايتكار بهانه سازي نكنيد.......با اسلحهها وداع كنيد و به راههاي تازهتر فكر كنيد، بدانيد كه ميشود بدون اسلحه هم مبارزه كرد و پيروز شد، براي گشودن گرهها قبل از دندان به سراغ دستها برويد!
۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سهشنبه
جهاد اقتصادي! و فوائد پاك كردن نقاشي!
در اقدامی بیسابقه بزرگترین نقاشی دیواری کشور در مشهد به مساحت دو هزار و 200 مترمربع با موضوع "داستانهايي از شاهنامه "در میدان فردوسی شهر مشهد پاک شد... برای این نقاشی یک سال تمام کار انجام شده؛ و پدید آوردن چنین اثری علاوه بر هزینههای هنگفت و بار هنري، زمان زیادی نیز برده است. (كل خبر)
مقام عظما رو ميگي؟ راستش از ولايت پذيري دولتيها و مسئولين و كلا همه كلافه شده، جونش به لبش رسيده، بابا درسته ولايت پذيري چيز خوبيه ولي هر چيزي يه حد و حصري داره، اين كه نشد، ملّت نميذارن حرف آقا تموم بشه اجراش ميكنن! آخه اينجوري خيلي بده، اصلا واسه آقا مزه نميده، بالاخره بايد يه عدهاي باشن كه دستورات آفا رو به كم با تأخير اجرا كنن و يه كم لفتش بدن تا ولايت پذيري بقيه لذت بخش بشه...
ميگيد مگه چي شده؟ بابا ! اول فروردين مقام عظما دهنش سوخت و امسال رو سال جهاد اقتصادي ناميد، از همون لحظه تا حالا كل مقامات و مسئولين و اراذل و اوباش و جريان انحرافي و غير انحرافي و فتنه جديد و غيره و ذلك شروع كردهاند به جهاد اقتصادي و شب و روز خودشون رو حروم كردن و هر روز و هر شب ميليونها و ميلياردها تومان پول بيزبان را قلع و قمع ميكنند، آخر پول چيز نجسي است ديگر...يا بايد جمعش كرد يه جايي كه تو دست و بال ملت نباشه تا نجسشون نكنه يا بايد از بينش برد...
بگذريم... آخرين نمونه اين جهاد اقتصادي بزرگ، اين نقاشي مشهد بود بله بزرگترين نقاشي كشور را ميگويم، يك حساب سرانگشتي بكنيد تا بفهميد در كشيدن و پاك كردن اين نقاشي چه جهاد اقتصادي عظيمي صورت گرفته!
بيچاره هنرمندها |
ميدانيد كشيدن 2200 متر مربع نقاشي ديواري، به طول 5000 متر آن هم از نوع هنري چقدر هزينه بردار است؟ ميدانيد براي اين نقاشي چقدر رنگ و مواد مورد نياز ديگر مصرف شده؟ ميدانيد براي پرداختن دست مزد دهها هنرمند در طول يك سال چه مبالغي بايد هزينه شود؟
... خوب اين همه پول نجس! مصرف شده وچند ماه بعد از به پايان رسيدن كار، اين نقاشي بزرگ و هزينه بردار يك شبه پاك شده است، يعني دوباره كلي رنگ خريدهاند و كارگر اجير كردهاند و خلاصه پول تلف كردهاند، و مهمتر از همه اين كه اين جهاد بزرگ شبانه انجام شده تا دشمن بداند كه ملت براي اجراي اوامر ملوكانه مقام عظما شب و روز نميشناسد!
البته اين عمل فوائد بسيار ديگري هم داشته كه از جمله آن فوائد يكي دق مرگ كردن مردم است كه از وظايف اصلي دولت و مسئولين به شمار ميرود و ديگر خالي كردن دق دل بر سر فردوسي است و ديگر منفور كردن امام رضاست كه آقا او را رقيب خود ميداند!و فوائد بيشمار ديگري هم دارد كه به عقل ناقص ما نميرسد و نوابغي كه ماهها نشستهاند و فكر كردهاند كه چطور بايد روي اعصاب مردم راه بروند( و بالاخره به اين نتيجه رسيدهاند كه يك نقاشي با مضمون ملي و حماسي بكشيم و بعد كه مردم خوششان آمد آن را پاك كنيم) از آن آگاهند!!
۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه
ايران در سال 1410 شمسي!!
گرچه به طرز عجيبي معتقدم كه اين حكومت قبل از يه پايان رسيدن سال جاري(نود) سقوط ميكند يا حد اقل يك بلاي اساسي بر سرش خواهد آمد، اما وظيفه حكم ميكند تذكر دهم كه اگر همين طور دست روي دست بگذاريم در خرداد 1410 شمسي، اخبار ما چنين خواهد بود:
ـ يك فعال سياسي كه در خرداد 88 دستگير شده بود زير شكنجه جان سپرد، در جريان تشييع جنازه او مزدوران خامنهاي شركت كنندگان را به رگبار بستند و همه آنها را كشتند، با گذشت سه روز از اين حادثه اجساد همچنان بر روي خيابان افتاده، رهگذران بيتفاوت از كنار جسدها رد ميشوند و روي آنها پول پرتاب ميكنند، عدهاي گدا فورا پولها را برميدارند و گاهي با هم دعوا ميكنند!
ـ رئيس جمهور آمريكا رفتار ايران را محكوم كرده و فرانسه گفته است ما اين جنايات را فراموش نخواهيم كرد.
ـ شوراي هماهنگي جنبش اعلام كرده كه چون وجود اجساد خيابانهاي اصلي تهران را مسدود كرده مردم لازم نيست راهپيمايي كنند و بهتر است پشت درهاي بسته خانههاي خود به ياد كشته شدگان شمع روشن كنند. اين شورا يادآور شده كه در خرداد اتفاقات بزرگي مانند رحلت امام رخ داده و ما به خرداد پرحادثه عادت داريم!!
ـ در سايتهاي اجتماعي فراخوان گفتن الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور ديده ميشود. اصلاح طلبان در صدد اعزام گروهي براي معذرت خواهي از مقام عظماي ولايت هستند، آنها يادآور شدند كه در دوران طلايي امام جسد معترضين دفن ميشد!
ـ محمد نوري زاد در پنجاه و يكمين نامه خود به خامنهاي نوشت: رهبر عزير! عدالت را فراموش نكن!
ـ هيچ اطلاعي از وضعيت موسوي و كروبي كه بيش از بيست سال است در حبس به سر ميبرند در دست نيست، بنا بر يك خبر تأييد نشده يكي از آنها در حبس فوت كرده و همانجا دفن شده است.
ـ گزارشها از نارضايتي عمومي حكايت ميكند مردم زير لب بد و بيراه ميگويند. بي بي سي گفته است نميتواند خبر بد و بيراه گفتن مردم به حكومت را تأييد كند!
ـ نماز جمعه هفته گذشته به امامت خامنهاي برگزار شد و خامنهاي در يك سخنراني بيسابقه مشايي را صراحتاً دشمن انقلاب ناميد و از احمدي نژاد رئيس جمهور مادام العمر خواست او را طرد كند.
ـ نمايندگان مجلس در محكوم كردن اقدام نمايندهاي كه از احمدي نژاد به خاطر برداشتن آخرين وزارت خانه انتقاد كرده بود راهپيمايي كردند و خواهان اعدام او شدند.
ـ قيمت نان لواش 2800 تومان اعلام شد! دلار ناياب شده و سكه 5 هزار توماني ضرب شده است...
ـ جنتي ضمن گرامي داشتن خاطره بشار اسد ساقط كردن حكومت او را توطئه آمريكا دانست و اقدام ددمنشيانه مردم سوريه را در برگزار كردن جشن پيروزي محكوم كرد!
ـ كنفرانس بزرگداشت ياد و خاطره بشار اسد در قم برگزار شد. مصباح يزدي در اين كنفرانس خاطر نشان كرد خطر مشايي به مراتب بيشتر از فتنههاي سالهاي گذشته است.
ـ رفسنجاني براي دويست و سيزدهمين بار اعلام كرد من عاشق مقام رهبري هستم و در عين حال گفت بايد در برطرف كردن اختلافات جهت حفظ نظام كوشيد وي نامه سال 88 خود به خامنهاي را تكذيب كرد و گفت هيچگاه چنين جسارتي نكرده است.
ـ احمد خاتمي و علم الهدی خواهان بريده شدن سر مشايي در ملأ عام شدند.
ـ سيد هادي خامنهاي گفت من لياقت برادري مقام عظما را ندارم و او مرتبهاي فرا انساني دارد.
ـ بر اساس اخبار فاش شده خامنهاي در يك جلسه خصوصي از همه نيروهاي خود تشكر كرده و گفته اگر زحمات شبانه روزي شما نبود اسلام به اين زودي از بين نميرفت و براي ما خطر ساز ميشد. وي از بيدين شدن مردم ايران اظهار رضايت كامل كرده و ابراز اميدواري كرده كه جمهوري اسلامي ظرف 10 سال آينده بتواند ريشه اسلام را در سراسر جهان بخشكاند و خامنهاي را به عنوان خداي جهان به همه معرفي كند...
ـ يك فعال سياسي كه در خرداد 88 دستگير شده بود زير شكنجه جان سپرد، در جريان تشييع جنازه او مزدوران خامنهاي شركت كنندگان را به رگبار بستند و همه آنها را كشتند، با گذشت سه روز از اين حادثه اجساد همچنان بر روي خيابان افتاده، رهگذران بيتفاوت از كنار جسدها رد ميشوند و روي آنها پول پرتاب ميكنند، عدهاي گدا فورا پولها را برميدارند و گاهي با هم دعوا ميكنند!
ـ رئيس جمهور آمريكا رفتار ايران را محكوم كرده و فرانسه گفته است ما اين جنايات را فراموش نخواهيم كرد.
ـ شوراي هماهنگي جنبش اعلام كرده كه چون وجود اجساد خيابانهاي اصلي تهران را مسدود كرده مردم لازم نيست راهپيمايي كنند و بهتر است پشت درهاي بسته خانههاي خود به ياد كشته شدگان شمع روشن كنند. اين شورا يادآور شده كه در خرداد اتفاقات بزرگي مانند رحلت امام رخ داده و ما به خرداد پرحادثه عادت داريم!!
ـ در سايتهاي اجتماعي فراخوان گفتن الله اكبر و مرگ بر ديكتاتور ديده ميشود. اصلاح طلبان در صدد اعزام گروهي براي معذرت خواهي از مقام عظماي ولايت هستند، آنها يادآور شدند كه در دوران طلايي امام جسد معترضين دفن ميشد!
ـ محمد نوري زاد در پنجاه و يكمين نامه خود به خامنهاي نوشت: رهبر عزير! عدالت را فراموش نكن!
ـ هيچ اطلاعي از وضعيت موسوي و كروبي كه بيش از بيست سال است در حبس به سر ميبرند در دست نيست، بنا بر يك خبر تأييد نشده يكي از آنها در حبس فوت كرده و همانجا دفن شده است.
ـ گزارشها از نارضايتي عمومي حكايت ميكند مردم زير لب بد و بيراه ميگويند. بي بي سي گفته است نميتواند خبر بد و بيراه گفتن مردم به حكومت را تأييد كند!
ـ نماز جمعه هفته گذشته به امامت خامنهاي برگزار شد و خامنهاي در يك سخنراني بيسابقه مشايي را صراحتاً دشمن انقلاب ناميد و از احمدي نژاد رئيس جمهور مادام العمر خواست او را طرد كند.
ـ نمايندگان مجلس در محكوم كردن اقدام نمايندهاي كه از احمدي نژاد به خاطر برداشتن آخرين وزارت خانه انتقاد كرده بود راهپيمايي كردند و خواهان اعدام او شدند.
ـ قيمت نان لواش 2800 تومان اعلام شد! دلار ناياب شده و سكه 5 هزار توماني ضرب شده است...
ـ جنتي ضمن گرامي داشتن خاطره بشار اسد ساقط كردن حكومت او را توطئه آمريكا دانست و اقدام ددمنشيانه مردم سوريه را در برگزار كردن جشن پيروزي محكوم كرد!
ـ كنفرانس بزرگداشت ياد و خاطره بشار اسد در قم برگزار شد. مصباح يزدي در اين كنفرانس خاطر نشان كرد خطر مشايي به مراتب بيشتر از فتنههاي سالهاي گذشته است.
ـ رفسنجاني براي دويست و سيزدهمين بار اعلام كرد من عاشق مقام رهبري هستم و در عين حال گفت بايد در برطرف كردن اختلافات جهت حفظ نظام كوشيد وي نامه سال 88 خود به خامنهاي را تكذيب كرد و گفت هيچگاه چنين جسارتي نكرده است.
ـ احمد خاتمي و علم الهدی خواهان بريده شدن سر مشايي در ملأ عام شدند.
ـ سيد هادي خامنهاي گفت من لياقت برادري مقام عظما را ندارم و او مرتبهاي فرا انساني دارد.
ـ بر اساس اخبار فاش شده خامنهاي در يك جلسه خصوصي از همه نيروهاي خود تشكر كرده و گفته اگر زحمات شبانه روزي شما نبود اسلام به اين زودي از بين نميرفت و براي ما خطر ساز ميشد. وي از بيدين شدن مردم ايران اظهار رضايت كامل كرده و ابراز اميدواري كرده كه جمهوري اسلامي ظرف 10 سال آينده بتواند ريشه اسلام را در سراسر جهان بخشكاند و خامنهاي را به عنوان خداي جهان به همه معرفي كند...
۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه
هياهوي بسيار براي هيچ
نخست اين مطلب را بخوانيد:
« روز ۲۹ آوریل روزی است که بزرگترین جشن عروسی سال برگزار میشود. در آستانهی این جشن بزرگ، کیت میدلتون ۲۹ ساله بسیار لاغر شده است. روزنامههای بریتانیایی مینویسند درست است که عروسها معمولا قبل از چنین روز بزرگی رژیم میگیرند، اما بسیاری بر این عقیدهاند که ملکهی آیندهی بریتانیا زیادهروی میکند. بر اساس گزارشی از روزنامهی "دیلی میرر" سایز کیت از ۳۸ به ۳۴ رسیده است. حتی روزنامهی "سان" هم از کوچک شدن حلقهی نامزدی کیت گزارش میدهد؛ حلقهای که روزی روزگاری به پرنسس دایانا تعلق داشت. بر اساس گزارشاین روزنامه، کیت قصد دارد تا سفارش دهد که حلقهاش را کوچک کنند.
مردم عادی هم نمیتوانند دیگر انتظار برگزاری مراسم عروسی نوهملکه بریتانیا را بکشند. دزدیده شدن فیگورهای کاغذی ویلیام و کیت در هتلی در شهر ملبورن استرالیا نشان دهندهی این هیجان است. در این هتل، فیگور کاغذی ویلیام و کیت در مقابل در ورودی برای مهمانان گذاشته شده بود، زیرا توریستها معمولا با آن عکس میگرفتند. به تازگی اشخاصی ناشناس این فیگور کاغذی را دزدیدند.
قرار است روز جشن عروسی ویلیام و کیت تمام مردم لندن به خیابانها بروند و جشن بگیرند. این خواستهی دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیاست. او به روزنامهی زرد "سان" گفت که این روز روز خاصی برای دو جوان و برای تک تک مردم بریتانیاست. دیوید کامرون از مردم خواست که روز ۲۹ آوریل پرچمهای خود را بردارند، بیرون بروند و این روز را به یک روز فراموشنشدنی تبدیل کنند.
جورج مایکل، خوانندهی نامدار انگلیسی، ترانهای را به نام You and I برای عروسی ویلیام و کیت به آنها تقدیم کرده است(تمام مطلب در اينجا آمده است)».
اين، نمونۀ كوچكي است از هياهوي رسانهاي جهاني و گستردهاي كه براي ازدواج ملكه آينده انگليس برپا شده است؛ من كار ي به انگليس و ملكه و غرب و اين مسائل ندارم، فقط ميخواهم پرسشهاي كوچكي را مطرح كنم:
اگر اين همه تشريفات و تبليغات و هياهو و استحمار و سرگرم ساختن مردم (فقط براي يك مراسم ازدواج) در يك كشور شرقي صورت ميگرفت، آن وقت عكسالعمل ما شرقيها چه بود؟ آيا به اين هياهوها و اين كارهاي بيهوده و مضحك نميخنديديم؟ آيا نميگفتيم حكومت دارد ثروتهاي مردم را براي خود هزينه ميكند و بر باد ميدهد؟ آبا نميپرسيديم كه مگر اين دو نفر براي مردم چه كردهاند و مگر كه هستند كه بايد ازدواج آنها جشن ملّي و سراسري بشود؟ آيا اين را ناعدالتي نمي دانستيم؟ آيا اين كارها را مصداق برتري دادن بيدليل انسانها و مصداق استكبار و تقدّس دادن نميخوانديم؟ آبا به مردمي كه بيصبرانه! منتظر برگزاري اين جشن بزرگ! هستند نميخنديديم؟
بيشك اگر اين كارها در كشورهاي ما و سرزمينهاي شرقي اتفاق ميافتاد، ما سرزمين و كشورهاي خود را به باد تمسخر ميگرفتيم و درباب ناپسندي اين كار داد سخن ميداديم.
رسانههاي جهان غرب هم با ما همنوا ميشدند و كاسۀ داغتر از آش كه: حق ملت پايمال ميشود و ثروتهايشان برباد داده ميشود و الخ.
اما پرسش اصلي من چيز ديگري است، چرا كارهاي زشت، تنها در سرزمينهاي ما زشت است و تنها زماني زشت است كه ما آن را انجام داده باشيم و اگر ديگران همين كارها را انجام دهند، زشت نيست، بلكه طبيعي است و حتّی جالب و پسنديده است؟! چرا وقتي انگليسيها اوقات خود را صرف پيگيري اخبار مربوط به يك زوج (كه هيچ فضيلتي ندارند جز اين كه بخت با آنها يار بوده و در خاندان سلطنتي متولد شدهاند)، و حلقۀ ازدواج عروس و وزن و قد او وهمسرش و... ميكنند كسي بر آنها خرده نميگيرد و كسي آنها را عقب مانده خطاب نميكند، و چرا زماني كه براي يك ازدواج اين همه هزينه ميشود، كسي نميگويد: اين بساط بايد برچيده شود و گذشت زماني كه همه چيز خاندان سلطنتي مهم و مقدّس بود؟ چرا كسي داد نميزند: ما در قرن 21 زندگي ميكنيم؟ در عصر دمكراسي و شايسته سالاري و ...
چرا « دزدیده شدن فیگورهای کاغذی ویلیام» كار بدي نيست و فقط « نشان دهندهي هيجان» مردم است؟ چرا كسي نميگويد: دزدي هرچيز، هميشه و هر جا زشت است؟
به صفحات نخست اين نشريات بنگريد، اين هياهوي رسانهاي به چه منظور صورت ميگيرد؟ |
چرا اگر ما دربارۀ اين ازدواج صدها مقاله و مطلب بنويسيم و صدها فيلم و برنامه و مستند بسازيم، كار خوب و پسنديدهاي كردهايم، اما اگر درباره يك سنّت فديمي سرزمين خويش سخن بگوييم عقب مانده و امل هستيم؟؟؟
و هزاران چراي ديگر...
به راستي آيا زمان آن فرا نرسيده كه اندكي بيانديشيم و فرياد برآوريم كه:
ظلم و تبعيض و بيعدالتي و خرافه و استحمار و استبداد و دزدي و هرچيز از اين قبيل، هميشه و همهجا، زشت است چه در ايران صورت گيرد چه در آمريكا و انگليس و هرجاي ديگر جهان.
آيا زمان آن فرا نرسيده كه همه بندها را بگشاييم چه بندهايي كه زورگويان در سرزمين ما بر پا و چشم و دست ما بستهاند و چه بندهايي كه قدرتهاي ديگر با لطايف حيل و مهربانانه! ما را با آن شكار كردهاند؟
۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه
دليل سكوت!
جوادي آملي گفته است حكومتهاي عربستان و بحرين كافر هستند چون خون بيگناهان بحريني را ميريزند، آيات و مراجع ديگر هم مدتهاست كه از ضرورت ياري دادن مظلومان در فلسطين و عراق و لبنان وجاهاي ديگر سخن ميگويند و در محكوميت جنايات بيانيه صادر ميكنند؛ ميبينيد اين مراجع چقدر بشر دوست هستند! اينها اين همه زحمت ميكشند و آن وقت گروهي نشستهاند و هي ايراد ميگيرند كه چرا اين آقايان درباره جنايات اسد سكوت كردهاند؟؟ ما براي پاسخ دادن به اين شبهات كه از سوي افراد معلوم الحال مطرح ميشود تحقيق كرديم و نتيجه تحقيقاتمان اين شد، يعني به ما الهام شد(مگه چيه؟!) كه مراجع بشر دوست و اسلام پناه ما پس از شنيدن اخبار قتل و كشتار وحشيانه مسلمانان سوريه همه از شدت تأثر لال شدهاند!! و دليل سكوتشان همين بوده ؛ آن وقت ما بيانصافها هي از اينها ايراد ميگيريم!! آقا دست از سر اين بيچارهها بردايد و فكري به حالشان بكنيد وگرنه امور مملكت معطل ميماند و ما از فرمايشات راهگشاي اين آفايان براي هميشه محروم ميشويم؛ مگر يادتان رفته در جريان اعتراضات جنبش سبز چه كمكهاي بزرگي به ما كردند؟! و چقدر شجاعانه از شهداي ما دفاع كردند؟! و چقدر خوب با نطقهاي آتشين دهن ديكتاتور ايران را سرويس كردن!
۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه
راز پيروزي/ در ستايش مردم مصر
ديروز كسری ناجي خبرنگار بيبيسي دربارۀ مشاهدات خودش در میدان ترافالگار با مجري همان شبكه گفتگو كرد. او ضمن سخنانش گفت: برخي از معترضان لندني روي پلاكاردها نوشته بودند: «مثل مصريها مبارزه كنيم» و برخي برآن بودند كه اين ميدان لندن را مانند ميدان التحرير به مركز تجمع معترضان تبديل كنند(نقل به مضمون).
معترضان لندني چنين گفتهاند؛ اما حقيقتاً قيام مصريها براي ما هم درسهايي دارد. در اين نوشته ميكوشم به برخي از اين درسها اشاره كنم:
ـ مصريها همه با هم و در كنار هم، يك صدا فرياد زدند: مردم خواهان واژگوني رژيم هستند. آنها متحد و مقاوم بودند. هيچ يك از مصريها به ديگري نگفت: تو نبايد در كنار من مبارزه كني، آنها هر روز نمازهايشان را با جماعت در ميدان تحرير ميخواندند، هيچگاه كساني كه نماز نميخواندند،نماز گزاران را مسخره نكردند و به آنها نگفتند دين شما بند تنباني است! بلكه براي نمازگزاران سپر انساني ساختند. نمازگزاران هم به ديگران و به اقليتهاي ديني توهين نكردند.
ـ آنها نه در خيابانها و نه در اينترنت و نه در صفحه «ميدان تحريرد در فيس بوك» وقت خودشان را صرف بررسي زندگي شخصيتهاي قرون گذشته و احيانا توهين به آنان نكردند. مسئلۀ آنها امروز بود و خواستۀ امروز ملّت و پافشاري بر آن.
ـ يكي ديگر از رازهاي پيروزي مصريها،استقامت و پايداري تحسين برانگيز آنها بود؛ به اين عكس بنگريد، حتی زخميها هم پس از بستن زخمهايشان به خيابان برگشتهاند!:
زخميها پس از بستن زخمهايشان به خيابان برگشتهاند! |
ـ مصريها 18 روز در ميدان تحرير در كنار هم ماندند؛ تصورش را بكنيد: يك جمعيت ميليوني، متشكل از مرد و زن و پير و جوان 18 روز تمام در كنار هم به مبارزه ادامه دادند، آنها شبها كنار هم ميخوابيدند و با هم غذا ميخوردند اما در تمام اين مدّت حتی يك بياخلاقي،يك توهين،جيب بري، يا يك دعواي كوچك و درگيري لفظي از كسي گزارش نشد. كساني هم كه با چراغ سبز رژيم مبارك به موزهها حمله كردند،هيچ ارتباطي با معترضين نداشتند.
ـ پس از پيروزي هم رفتار مصريها زيبا و آموزنده بود؛ آنها به كسي اجازه ندادند كه پيروزي را مصادره كند؛ آنها نگذاشتند هيچ شخصيت و حزبي از جايگاه خود يا از دين سوء استفاده كند؛ مثلا وقتي در انتخابات هفته گذشته يكي از اعضاي ارشد اخوان المسلمين( كه سنّي ها آنها را اغفال المسلمين ميخوانند) خواست بدون نوبت رأي خود را به صندوق بياندازد به او اعتراض كردند و او مجبور شد به صف باز گردد! آنها حتّي اين مسئله را به شيخ الأزهر هم تذكّر دادند.
ـ قطعاً ميشود از مصريها و ملل ديگر درسهاي بهتري هم گرفت، چه خوب است كه ما از اين تجربههاي خوب استفاده كنيم؛ همانطور كه ديگر ملّتها از تجربيات ما درس گرفتند.
۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه
عكس پرسنلي با لبخند!
علاوه بر سوتيهايي كه دوستان در كارت شهيد ژاله يافته بودند. به نظر ميرسد به يك مورد مهم ـ كه سوتي بزرگي است ـ توجه نشد.
خوب به عكس شهيد ژاله نگاه كنيد، او دارد لبخند ميزند! پرسش اينجاست:
آيا هيچ كس با لبخند عكس پرسنلي ميگيرد و آيا هيچ ارگاني چنين عكسي را ميپذيرد؟!
گويا دليل اسكن نكردن كارت با كيفيت خوب هم همين بوده است.
اين هم عكس كارت در خبرگزاري فارس
خداوند هر روز كودتاگران را رسواتر ميكند.
.. و مكروا و مكرالله...
خوب به عكس شهيد ژاله نگاه كنيد، او دارد لبخند ميزند! پرسش اينجاست:
آيا هيچ كس با لبخند عكس پرسنلي ميگيرد و آيا هيچ ارگاني چنين عكسي را ميپذيرد؟!
گويا دليل اسكن نكردن كارت با كيفيت خوب هم همين بوده است.
اين هم عكس كارت در خبرگزاري فارس
خداوند هر روز كودتاگران را رسواتر ميكند.
.. و مكروا و مكرالله...
۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه
تو آن ماری که سنگ از تو دریغ است!
اگر حوا بدانستی ز رنگت
سترون* ساختی خود را ز ننگت
سترون* ساختی خود را ز ننگت
سیاهیْ جانت ار محسوس گشتی،
همه عالم شدی زنگی ز زنگت
همه عالم شدی زنگی ز زنگت
تو آن ماری که سنگ از تو دریغ است!
سرت را کس نکوبد جز به سنگت
سرت را کس نکوبد جز به سنگت
اگر دریا درافتی ای منافق!
ز زشتی کی خورد مار و نهنگت؟
ز زشتی کی خورد مار و نهنگت؟
مرا گویی که از معنی نظر کن
رها کن صورت نقش و پلنگت
رها کن صورت نقش و پلنگت
چه گویم با تو ای نقش مزور
چه معنی گنجد اندر جان تنگت؟
چه معنی گنجد اندر جان تنگت؟
هوای شمس تبریزی چو قدس است
تو آن خوکی که نپْذیرد فرنگت
*سترون يعني عقيم.
"غزليات شمس"
بدون شرح!
۱۳۸۹ اسفند ۳, سهشنبه
بنده، نگران زباله دان تاريخ هستم!!
ميدانم كه رژيم ايران هم به زودي ـ مانند ديگر رژيمهاي ستمگر و ديكتاتوري ـ به زباله دان تاريخ خواهد پيوست، براي همين دلم به حال زبالهدان تاريخ ميسوزد كه مجبور است چنين زبالۀ متعفّن و چندش آوري را تحمّل كند!!
همين.
همين.
رخصت طلبيدن دكتر سروش از خداوند!
دكتر عبدالكريم سروش، روشنفكر ايراني، در پايان نامۀ اخيرش كه به مناسبت شكنجه شده دامادش آن را نوشته است، مينويسد:
... بار خدایا
از غزالی آموختهام که هیچکس را لعنت نکنم حتی یزید را، اما اینک فروتنانه
از تو رخصت می طلبم تا بر جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین بفرستم.
خداوندا به احسانت به حق نور تابانت
مگیر
آشفته می گویم که جان بی تو پریشان است
تو مستان را نمی گیری پریشان را نمی گیری
خنک آن را که میگیری که جانم مست ایشان است
وگر گیری ور اندازی چه غم داری؟ چه کم داری؟
که عاشق هر طرف این جا بیابان در بیابان است
عبدالکریم سروش
اسفند 1389اخوان المسلمين يا اغفال المسلمين؟!
دربارۀ حزب اخوان المسلمين، سخن فراوان است، افراد اين حزب اگرچه به ظاهر سنّي هستند،امّا در عمل به مذهب اهل سنّت مقيّد نيستند. مثلاً در مذهب اهل سنّت،"تقيه" حرام است،اما آنچه براي اعضاي اخوان مهمّ است،مصلحت حزب است، آنها براي رسيدن به اهداف خود، مذهب را وسيله ساختهاند، بنابراين به راحتي تقيه ميكنند و به دروغ مصلحت آميز و هر چيز ديگر متوسّل ميشوند.
اخيراً در جايي خواندم كه علماي مستقل اهل سنّت، و مسلمانان سنّي، اين حزب را «اغفال المسلمين» ميخوانند!
در برخي منابع هم به ارتباط اين حزب با انگليس اشاره شده. رهبران اين حزب در جريان انقلاب اخير مصر،كوشيدند با انتشار بيانيه و ايراد سخنرانيهاي باب ميل مردم و دموكراسيخواهان جايي براي خود باز كنند و به آرزوي ديرينهاشان يعني تشكيل حكومت دست يابند؛ امّا گمان ميكنم مردم مصر به خوبي اينها را شناختهاند و ـ به اميد خدا ـ به دام اين حزب نخواهند افتاد.
به اين عكس نگاه كنيد:
يكم اسفند ماه 89 كمال اللهياوي عضو ارشد اخوان المسلمين در ديدار با خامنهاي:
عكس، سخن ميگويد! |
اخوان المسلمين ابتدا سخنان خامنهاي را در مورد اسلامي بودن انقلاب مصر رد كردند و سپس او را امام خواندند و پس از آن هم عضو ارشدشان را براي اظهار ارادت به خدمت امام!! فرستادند!
داد بسيجيها هم درآمد: صانع ژاله بسيجي نبود
اين روزها رسانههاي دولتي با تبليغات فراوان سعي ميكنند شهيد صانع ژاله را يك بسيجي مخلص! معرّفي كنند.
همه مي دانيم كه او بسيجي نبوده، شواهد بسياري وجود دارد كه كارت او ساختگي است و...
آنچه بيش از همه جالب است اين است كه اخيراً يك بسيجي دو آتشه دادش درآمده و در وبلاگ خودش نوشته است:
همه مي دانيم كه او بسيجي نبوده، شواهد بسياري وجود دارد كه كارت او ساختگي است و...
آنچه بيش از همه جالب است اين است كه اخيراً يك بسيجي دو آتشه دادش درآمده و در وبلاگ خودش نوشته است:
به عنوان هم دانشگاهی و هم دانشکده ای شهید «صانع ژاله»، لازم می بینم تاسف خودم را از اصرار بیش از اندازه بر بسیجی و حزب اللهی خواندن او ابراز کنم. راستش به جهت اینکه رشته او با رشته من مغایر است و من هم به جهت اشتغال و گرفتاریهای زندگی، به جز حضور در کلاسها، وقت زیادی را در دانشکده (دانشکده سینما-تئاتر) نمی گذرانم، صانع ژاله را مستقیما نمی شناختم اما اینقدر می دانم که او لااقل در ماههای آخر حیاتش، حزب اللهی و بسیجی به معنای متعارفش نبوده است. . اگر مبنا، ماهها و سالهای آخر حیات او باشد و «میزان وضعیت فعلی افراد»، واقعیت چیز دیگری است.
شب تاريك و بيم موج و...
اشتراک در:
پستها (Atom)